اسبی که به آسانی آنرا سوار توان شد. اسبی که بزودی پشت دهد سوار را. (یادداشت بخط مؤلف) : به منزلت ستوری داند که بر آن نشیند وچنانکه خواهد میراند و می گرداند و اگر رام و خوش پشت نباشد بتازیانه بیم می کند در وقت. (تاریخ بیهقی)
اسبی که به آسانی آنرا سوار توان شد. اسبی که بزودی پشت دهد سوار را. (یادداشت بخط مؤلف) : به منزلت ستوری داند که بر آن نشیند وچنانکه خواهد میراند و می گرداند و اگر رام و خوش پشت نباشد بتازیانه بیم می کند در وقت. (تاریخ بیهقی)
آنکه نفس او خوش آیند وخوشبوی بود. (یادداشت مؤلف). مبارک دم: از عباد ملک العرش نکوکارترین خوشخویی خوش سخنی خوش نفسی خوش حسبی. منوچهری. تا خوش نفسی بدست نارم بی پای بسر دویده خواهم. خاقانی. چون گشت صبا خوش نفس از مشک و می صبح خوش کن نفس از مشک و می انگار صبائی. خاقانی. ما گرچه بنطق طوطی خوش نفسیم بر شکر گفته های سعدی مگسیم. مجد همگر. بخندید کای بلبل خوش نفس تو از گفت خود مانده ای در قفس. سعدی. ساقیان سیم ساق و شاهدان شوخ چشم عاشقان خوش نفس جان پروران خوش نشین. ؟ (از ترجمه محاسن اصفهان). مجلس بزم عیش را غالیۀ مراد نیست ای دم صبح خوش نفس نافۀ زلف یار کو. حافظ
آنکه نَفَس او خوش آیند وخوشبوی بود. (یادداشت مؤلف). مبارک دم: از عباد ملک العرش نکوکارترین خوشخویی خوش سخنی خوش نفسی خوش حسبی. منوچهری. تا خوش نفسی بدست نارم بی پای بسر دویده خواهم. خاقانی. چون گشت صبا خوش نفس از مشک و می صبح خوش کن نفس از مشک و می انگار صبائی. خاقانی. ما گرچه بنطق طوطی خوش نفسیم بر شکر گفته های سعدی مگسیم. مجد همگر. بخندید کای بلبل خوش نفس تو از گفت خود مانده ای در قفس. سعدی. ساقیان سیم ساق و شاهدان شوخ چشم عاشقان خوش نفس جان پروران خوش نشین. ؟ (از ترجمه محاسن اصفهان). مجلس بزم عیش را غالیۀ مراد نیست ای دم صبح خوش نفس نافۀ زلف یار کو. حافظ